نویسندگان: دکتر عباس عطاری، دکتر آزاده ملکیان




 

این سؤال را بسیاری از ما، گاهی از خود پرسیده ایم. وقتی موضوع خبر فوت یکی از عزیزان باشد، بیش تر افراد قبول دارند که چاره ای جز رساندن خبر نیست. دیر یا زود باید این خبر را به فرد مصیب دیده برسانیم؛ در غیر این صورت خودش حقیقت را جست و جو خواهد کرد یا شاید از طریق منابع دیگر و به شکلی آزاردهنده تر خبر را دریافت کند. ولی در مورد بسیاری دیگر از خبرهای بد، ما درباره ی گفتن یا نگفتن خبر دچار تردید می شویم. مثلاً در جامعه ی ما وقتی کسی به بیماری وخیمی مثل سرطان مبتلا می شود، بسیاری اوقات اطرافیان شخص این واقعیت را از او مخفی می کنند و از روی دل سوزی سعی می کنند خبر های بهتر و امید وارکننده تر از واقعیت را به گوش او برسانند. معمولاً در این اوضاع و احوال، خانواده از پزشک و سایر کارکنان بیمارستان انتظار دارند که خبر بیماری را از بیمار آنان مخفی نگه دارند. تصمیم گیری در چنین اوضاعی هرگز آسان نیست، ولی در این جا سعی می کنیم به جنبه های مثبت و منفی پنهان کاری خبرها و واقعیت ها دقیق تر نگاه کنیم. در این بخش، مثال های مختلفی از پنهان کاری واقعیت ها و خبرهای بد را بحث می گذاریم:
1. مرد جوانی در یک سانحه ی تصادف، دچار آسیب دیدگی نخاعی از ناحیه گردن شده است. پزشک به خانواده او اطلاع می دهد که وی از این پس قادر به کنترل ادرار و مدفوع خود نخواهد بود و فلج دست ها و پاهای او نیز بهبودیافتنی نیست. مرد جوان مدام درباره ی وضعیت آسیب دیدگی خود سؤال می کند و اصرار دارد واقعیت را بداند. در این مورد چه باید کرد؟ در چنین اوضاعی معمولاً ما نگران آن هستیم که فرد با شنیدن خبر واقعی، دچار احساس یأس و ناامیدی شود و همین ناامیدی به عواقب بدتری برای او منجر شود. اما خبر آسیب دیدگی نخاعی از جمله خبرهایی است که در زندگی فرد اسیب دیده اهمیت اساسی دارد. فردی که نمی داند آسیب دیدگی او در چه حدی است و امکان بهبودی آن تا چه اندازه است، نمی تواند برای ادامه ی مسیر زندگی خود تصمیم های درست و سنجیده ای بگیرد. باخبرشدن از چنین واقعیت دردناکی، هرچند ممکن است فرد را با بحران روحی شدیدی مواجه کند، اما در عمل، اجتناب ناپذیر است. در چنین مواردی وظیفه ی ماست که با اصول صحیح رساندن خبرهای بد آشنا باشیم تا بتوانیم مناسب ترین فرد را برای رساندن این خبر انتخاب کنیم تا این خبر را در بهترین زمان و مکان ممکن و با بررسی اوضاع فرد اسیب دیده، با او در میان بگذاریم. هرچند بارعایت اصول صحیح و در بهترین اوضاع و احوال نیز این خبر برای فرد آسیب دیده تلخ و ناگوار خواهد بود. ولی برای انسان ها جهت سازگاری با واقعیت های دردناک، توانایی های بسیاری وجود دارد.
در برابر چنین خبرهایی معمولاً سلسله ای از واکنش های روان شناختی اتفاق می افتد که در نهایت می تواند به سازگاری فرد با واقعیت منجر شود. اگر فرد برای سازگاری با چنین پیش آمدهایی با مشکلات زیادی مواجه شود یا پس از مدت زمان مورد انتظار نتواند واقعیت را بپذیرد و برای آن برنامه ریزی کند، نیازمند کمک ویژه از سوی روان شناسان و روان پزشکان است. ولی بیش تر افراد پس از طی مراحلی، سرانجام واقعیت را می پذیرد و برای سازگار شدن با آن خلاقیت خود را به کار می گیرند. حتی بسیاری از افراد بعد از آسیب دیدگی های شدید، زندگی پربارتر، معنوی تر و زیباتری نسبت به پیش از حادثه در پیش می گیرند. در حالی که چنین فردی اگر از وضعیت واقعی خویش بی خبر بماند، ممکن است با تلاش های نافرجام برای بهبودی کامل از این آسیب، وقت و سرمایه ی خود را به هدر دهد و نتواند از باقی مانده ی توانایی های خود نیز استفاده ی لازم را ببرد. هم چنین تأخیر بیش از اندازه و بی مورد در رساندن چنین خبری سبب کندتر شدن فرآیند سازگاری بیمار با مشکل خویش می شود.
پس در اینجا، مهم، رعایت اصول صحیح اعلام خبرهای بد است که در پایان این بخش توضیح داده شود.
2. خانم جوانی که دو فرزند خردسال دارد به تازگی به دلیل درهای شکمی به پزشک مراجعه کرده است و پزشک پس از انجام دادن بررسی ها به خانواده ی او اعلام می کند که وی به سرطان کبد مبتلاست. خانواده از پزشک می خواهند تشخیص خود را با بیمار در میان نگذارد. پزشک در این موارد چه باید بکند؟
در بسیاری از کشورهای دنیا، پزشکان از نظر قانونی موظفند خبرهای طبی بد را با رعایت اصول صحیح خبررسانی به اطلاع بیماران برسانند. در کشور ما، پزشکان از نظر قانونی چنین اجباری ندارند.
در چنین موقعیتی معمولاً هم پزشک و هم خانواده در وضعیت تصمیم گیری دشواری قرار می گیرند. پزشک برای توجیه درمان هایی مانند شیمی درمانی و پرتو درمانی با پرسش های مکرر بیمار مواجه می شود و افراد خانواده نگرانند که بیمارشان از نوع بیماری مطلع شود، امید خود را به بهبودی از دست بدهد و حالش بدتر شود. اما بی خبر ماندن بیمار از وضعیت بیماری خویش نیز همیشه به نفع او نیست. در این موارد باید نکات مربوط به شیوه های صحیح اطلاع رسانی خبرهای بد در نظر گفته شود. برای روشن تر شدن مطلب، ابتدا به این پرسش پاسخ می دهیم که اگر این زن جوان اصرار داشته باشد واقعیت را بداند، اطلاع دادن خبر بیماری به شکل صحیح و در زمان و مکان مناسب و پس از بررسی ها و ایجاد آمادگی های لازم چه فایده ای می تواند داشته باشد.
1) هر انسان بزرگسال و عاقلی حق دارد در صورت تمایل از واقعیت های مربوط به زندگی خود آگاهی پیدا کند. دریافت اطلاعات و اخبار درست، یکی از حقوق اصلی ما انسان هاست. بدون اطلاع از واقعیت های خوب و بد، چشم انداز زندگی ما مبهم یا غیرواقعی خواهد بود و نخواهیم توانست برای آینده ی خود به خوبی تصمیم بگیریم.
2) داشتن اطلاعات صحیح برای تصمیم گیری های لازم است. بیمار در صورت باخبر بودن از وضعیت واقعی خود می تواند در صورت تصمیم گیری های درمانی بهتر قضاوت کند و برای وضعیت آینده ی فرزندان و دارایی های خود تصمیم بگیرد.
3) پنهان نگه داشتن چنین واقعیت هایی، دشوارتر از آن است که در ابتدا به نظر می رسد. معمولاً وقتی اطرافیان سعی دارند واقعیت را پنهان کنند، بیمار خبرهای متفاوت و ضد و نقیضی را از منابع مختلف مثل خانواده، پزشک، کارکنان بخش های مختلف بیمارستان، آزمایشگاه و ... دریافت می کند. در این زمان، معمولاً بیمار متوجه می شود که با وی صادقانه گفت و گو نمی شود، احساس می کند با او مثل یک کودک رفتار می کنند و احترام و عزت نفس او شکسته می شود. هم چنین ممکن است ناچار باشد درباره ی نگرانی های واقعی خود سخنی به میان نیاورد و واقعیات به شکلی مناسبی مورد گفت و گو قرار بگیرد، او می تواند نگرانی ها و خواسته های واقعی خود را در مورد آینده، ادامه ی زندگی، وضعیت بیماری و حتی مسائل مربوط به مرگ و پس از آن، صمیمانه بازگو کند و از حمایت و همدلی عزیزان خود بهره مند شود.
4) اطلاع داشتن از واقعیت ها، ارتباط بین پزشک و خانواده و بیمار را آسان تر می کند و نتیجه ی تصمیمات درمانی و اخبار مرتبط با بیماری با آسودگی بیش تری گفته می شود. در چنین فضای شفاف و روشنی بیمار احساس اعتماد و اطمینان خاطر می کند و می تواند به شکل واقع بینانه ای برای آینده ی خود تصمیم بگیرد. در حالی که اگر بیمار از دریافت خبرهای واقعی مطمئن نباشد، ممکن است با ناامنی خاطر، رفتار و گفتار دیگران را زیرنظر بگیرد و شاید تصورات ناخوشایند و ترسناکی را تجربه کند که از واقعیت هم تلخ ترند.
5) شنیدن خبر بد، همیشه باعث ناامیدی نمی شد، بلکه گاهی سبب می شد فرد امیدواری واقع بینانه پیدا کند و از ناامیدی بیش از حد رهایی یابد. نگرانی های انسان ها با یک دیگر متفاوت است. گاهی یک بیمار سالمند مبتلا به سرطان بیش از آن که نگران طول عمر باقی مانده یا وخامت بیماری خود باشد، نگران آن است که مبادا دچار ناتوانی های شدید و دردهای شدید شود. او از زجر و درماندگی و وابستگی به دیگران واهمه دارد. یا یک زن جوان مبتلا به سرطان، چه بسا بیش از آن که به بیماری و مرگ فکر کند، نگران سرنوشت فرزندان خود باشد.
با اطلاع رسانی صحیح در چنین مواردی، بیمار از اضطراب های افراطی رهایی پیدا می کند و می تواند سؤالات خود را بپرسد و خواسته هایش را بیان کند.
در پایان باید گفت همان طور که هر یک از ما حق داریم از خبرهای مهم مربوط به زندگی خود آگاهی پیدا کنیم. این حق را نیز داریم که اگر نمی خواهیم، از مسائل ناگوار باخبر نشویم یا این خبرها را درزمان و موقعیت مناسب دریافت کنیم. بررسی ها نشان داده است که هرچند بیش تر انسان ها مایلند از همه ی خبرهای خوب و بد زندگی خود اطلاع کامل پیدا کنند، درصد قابل توجهی از مردم هم دوست ندارند از خبرهای بد به صورت کامل اطلاع پیدا کنند یا ترجیح می دهند بخشی از این خبرها و اطلاعات را فرد دیگری به جای آن ها دریافت کند؛ حتی خدا را به افراد نزدیک و مورد اعتماد خود بسپارند. پس برخی اوقات، اطلاع دادن خبر بد به کسی که مایل به دریافت آن نبوده است، از مصادیق نادیده گرفتن حقوق اوست.
انسان ها از نظر میزان اطلاعاتی که مایلند دریافت کنند با یکدیگر تفاوت دارند. به ویژه بیان کردن جزئیات دل خراش یک رویداد، در بسیاری از مواقع ضرورت ندارد و نادرست است. یا وقتی یک بیمار مبتلا به سرطان، درباره ی نوع بیماری خود و درمان آن می پرسد، زنده مانده او و وخامت بیماری هم اظهارنظر کند. در واقع در نظر گرفتن وضعیت شنونده ی خبر بد و تمایلات او، یکی از اصول مهم اعلام خبرهای بد است و بی توجهی به این موضوع از دلایل عمده ی نارضایتی و رنجش شنوندگان خبرهای بد از شنیدن این خبرهاست.
منبع مقاله :
معارف، عباس؛ (1390)، نگاهی دوباره به مبادی حکمت اُنسی، آبادان: پرسش، چاپ اول